شعلههای سوزان کینهورزی!ا
بیش از شش ماه زمان لازم بود تا دستگاههای قضایی و اطلاعاتی رژیم سرانجام تصمیم خود را در مورد سه دانشجوی امیرکبیری بگیرند. دانشجویانی که قربانی انتقامجویی محمود احمدینژاد از دانشگاهی شدند، که اولین گام در شکستن ابهت پوشالی دولت شبهه نظامی وی را برداشته بود.ا
در آذرماه 85، نزدیک به 18 ماه از روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد میگذشت اما گویی خود جناب رییسجمهور و اطرافیانش هم به مانند بسیاری از مردم همچنان این واقعه را هضم نکرده بودند.ا
احمدینژادی که خود بهتر از هر کس دیگری میدانست ردای ریاستجمهوری ایران تا چه اندازه بر قامت او زار میزند همچنان به هر دری میزد تا هم به خود و هم به تمامی ایرانیان و ای بسا جهانیان بقبولاند که به واقع از این پس باید او را جایگزین مردی چون خاتمی بدانند. در این میان حضور در دانشگاه و جمع دانشجویان وسوسهای بود که هیچ گاه وی را رها نمیساخت.ا
دو سال پیش از آن، سید محمد خاتمی که با آرای خیره کننده 22میلیونی برای دومین بار به ریاست جمهوری کشور انتخاب شده بود و شاید این پیروزی خود را بیش از هر گروه دیگر مدیون دانشجویان بود، در سالگرد 16 آذر برای آخرین بار در جمع دانشجویان دانشگاه تهران حاضر شده بود تا خاطرهای تلخ اما به یاد ماندنی را از خود به جای بگذارد.ا
دانشجویانی که دوران ریاستجمهوری خاتمی را رو به اتمام و در مقابل همچنان بخش عمدهای از خواستهای خود را تحقق نیافته میدیدند در آن روز سید خندان را با فریاد اعتراض بدرقه کردند. فریادهایی که خاتمی را بر آن داشت تا فریاد بزند: اینک شما آزادانه در برابر من فریاد میزنید، بگذارید من بروم و فرد دیگری بیاید تا ببینم باز هم میتوانید این کار را بکنید! (1)ا
اکنون با گذشت سه سال از آن ماجرا محمود احمدینژاد، مردی که برای اثبات خود بیش از هر راه دیگر، تخریب پیشینیان را در دستور کار خود قرار داده است وسوسه شد تا با حضور در دانشگاه و راه اندازی یک شوی از پیش برنامهریزی شده، محبوبیت خود را در پایگاهی به نمایش بگذارد که در واقع و به صورت سنتی خانه مخالفان وی بود. در صورت موفقیت احمدینژاد در این طرح، وی به خوبی میتوانست مدعی شود که «حتی آنان که خاتمی را هم نپذیرفتند با آغوش باز پذیرای من شدند»، اما این خیال خام به مانند سرابی فریبنده جناب رییسجمهور را در گردابی مهیب انداخت.ا
علیرغم تمامی تدابیر اندیشیده شده از جانب تیم مشاوران و همراهان احمدینژاد، و علیرغم حضور صدها دانشجوی گلچین شده از میان نیروهای بسیج و دانشجویان دانشگاه امام صادق در سالن سخنرانی، باز هم جمع اندکی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر توانستند به سالن سخنرانی راه پیدا کنند و همین جمع اندک کافی بود تا شوی تبلیغاتی رییس جمهور را به کوس رسوایی وی بدل سازند.ا
تصاویر عکسهای وارونه و مشتعل احمدینژاد خیلی زود از جانب رسانههای داخلی منتشر شده و در رسانههای خارجی بازتاب پیدا کرد تا هر آنچه احمدینژاد ریسیده بود پنبه شود. امیرکبیریها روز تیرهای را برای رییسجمهور به ارمغان آوردند تا رییسجمهور مهرورز را سخت در فکر انتقام فرو برند.ا
حوالی ساعت 12 ظهر روز دوشنبه 10 اردیبهشتماه86، چهار شبنامه با لوگوی نشریات وابسته به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در این دانشگاه پخش شد. چهار نشریه که دو به دو حاوی مطالب کاملا یکسانی در مورد قداست و عصمت علی (امام اول شیعیان) و همچنین کاریکاتور یک آخوند (احتمالا سید علی خامنهای) بودند.ا
به گفته شاهدان عینی حتی دقایقی از توزیع این نشریات نگذشته بود و حتی تمامی دانشجویان انجمن امیرکبیر هم از توزیع آنها مطلع نشده بودند که نیروهای بسیج از داخل و نیروهای انصار حزبالله از خارج دانشگاه یورش آورده و کفنپوش فریاد وا اسلاما سر دادند و خواهان برخوردی در حد اشد مجازات (اعدام) با اعضای انجمن دانشگاه امیرکبیر شدند.ا
هرچند مدیران مسئول این نشریات (که بارها و بارها از انتشار و توزیع این شبنامهها اظهار بیاطلاعی کردند) بلافاصله سعی در جمعآوری آنها نمودند، اما خبر بسیار زود منتشر شده و تنها یک روز بعد در تمامی دانشگاههای کشور نیروهای بسیج با حرکتی هماهنگ دست به عزاداری زده و یکصدا خواستار صدور حکم ارتداد برای دانشجویان امیرکبیر شدند.ا
به دنبال این وقایع هفت تن از اعضای انجمن امیرکبیر بازداشت شدند که چهار نفر از آنها پس از حدود 70 روز بازداشت انفرادی و تحمل شکنجههایی وحشیانه(2) با نوشتن توبهنامههایی از گناه ناکرده از زندان آزاد شدند و تنها سه نفر در زندان باقی ماندند.ا
«مجید توکلی»، «احمد قصابان» و «احسان منصوری» بیش از شش ماه زندان انفرادی همراه با شکنجههایی کمسابقه (اعم از تجاوز)(3) را تحمل کردند. شکنجههایی که حتی صدای راه یافتگان به مجلس فرمایشی هفتم را هم درآورد(4) اما گویا باز هم نتوانست آتش کینه مهرورزان را خاموش سازد.ا
روز دوشنبه (24مهرماه86) سرانجام احکام این سه فعال دانشجویی صادر شد(5). احکام سنگین دو تا سه سال زندان (که بیشک برای نابودی زندگی این سه نوجوان کفایت میکنند) در حالی صادر شدند که اینان بارها و بارها انتصاب مطالب نشریات به خود را انکار کرده بودند و در دادگاه فرمایشی نیز اعلام کردند که اعترافات گرفته شده از آنها تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی صورت گرفته و هیچگونه وجاهت قانونی ندارد(6).ا
نزدیک به 30ماه حکومت شبهه نظامی دولت محمود احمدینژاد آنچنان توان فعالان دانشجویی را گرفته است که شاید کمتر کسی انتظار واکنشی چشمگیر در برابر این احکام ناعادلانه را داشته باشد، اما اگر دانشجویان نتوانند در برابر بیداد روا شده بر همکلاسیهای خود فریادی برآورند از این پس چگونه و با چه رویی خواهند توانست به نقادیهای خود ادامه داده و همچنان مدعی پیشگامی خود در آزادی خواهی شوند.ا
ناامیدانه و حتی ملتمسانه چشمانتظار خروشی هستم که شاید هرگز بر نیاید؛ شاید شرح حال امروزم یادآور این بیت باشد که:ا
بیش از شش ماه زمان لازم بود تا دستگاههای قضایی و اطلاعاتی رژیم سرانجام تصمیم خود را در مورد سه دانشجوی امیرکبیری بگیرند. دانشجویانی که قربانی انتقامجویی محمود احمدینژاد از دانشگاهی شدند، که اولین گام در شکستن ابهت پوشالی دولت شبهه نظامی وی را برداشته بود.ا
در آذرماه 85، نزدیک به 18 ماه از روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد میگذشت اما گویی خود جناب رییسجمهور و اطرافیانش هم به مانند بسیاری از مردم همچنان این واقعه را هضم نکرده بودند.ا
احمدینژادی که خود بهتر از هر کس دیگری میدانست ردای ریاستجمهوری ایران تا چه اندازه بر قامت او زار میزند همچنان به هر دری میزد تا هم به خود و هم به تمامی ایرانیان و ای بسا جهانیان بقبولاند که به واقع از این پس باید او را جایگزین مردی چون خاتمی بدانند. در این میان حضور در دانشگاه و جمع دانشجویان وسوسهای بود که هیچ گاه وی را رها نمیساخت.ا
دو سال پیش از آن، سید محمد خاتمی که با آرای خیره کننده 22میلیونی برای دومین بار به ریاست جمهوری کشور انتخاب شده بود و شاید این پیروزی خود را بیش از هر گروه دیگر مدیون دانشجویان بود، در سالگرد 16 آذر برای آخرین بار در جمع دانشجویان دانشگاه تهران حاضر شده بود تا خاطرهای تلخ اما به یاد ماندنی را از خود به جای بگذارد.ا
دانشجویانی که دوران ریاستجمهوری خاتمی را رو به اتمام و در مقابل همچنان بخش عمدهای از خواستهای خود را تحقق نیافته میدیدند در آن روز سید خندان را با فریاد اعتراض بدرقه کردند. فریادهایی که خاتمی را بر آن داشت تا فریاد بزند: اینک شما آزادانه در برابر من فریاد میزنید، بگذارید من بروم و فرد دیگری بیاید تا ببینم باز هم میتوانید این کار را بکنید! (1)ا
اکنون با گذشت سه سال از آن ماجرا محمود احمدینژاد، مردی که برای اثبات خود بیش از هر راه دیگر، تخریب پیشینیان را در دستور کار خود قرار داده است وسوسه شد تا با حضور در دانشگاه و راه اندازی یک شوی از پیش برنامهریزی شده، محبوبیت خود را در پایگاهی به نمایش بگذارد که در واقع و به صورت سنتی خانه مخالفان وی بود. در صورت موفقیت احمدینژاد در این طرح، وی به خوبی میتوانست مدعی شود که «حتی آنان که خاتمی را هم نپذیرفتند با آغوش باز پذیرای من شدند»، اما این خیال خام به مانند سرابی فریبنده جناب رییسجمهور را در گردابی مهیب انداخت.ا
علیرغم تمامی تدابیر اندیشیده شده از جانب تیم مشاوران و همراهان احمدینژاد، و علیرغم حضور صدها دانشجوی گلچین شده از میان نیروهای بسیج و دانشجویان دانشگاه امام صادق در سالن سخنرانی، باز هم جمع اندکی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر توانستند به سالن سخنرانی راه پیدا کنند و همین جمع اندک کافی بود تا شوی تبلیغاتی رییس جمهور را به کوس رسوایی وی بدل سازند.ا
تصاویر عکسهای وارونه و مشتعل احمدینژاد خیلی زود از جانب رسانههای داخلی منتشر شده و در رسانههای خارجی بازتاب پیدا کرد تا هر آنچه احمدینژاد ریسیده بود پنبه شود. امیرکبیریها روز تیرهای را برای رییسجمهور به ارمغان آوردند تا رییسجمهور مهرورز را سخت در فکر انتقام فرو برند.ا
حوالی ساعت 12 ظهر روز دوشنبه 10 اردیبهشتماه86، چهار شبنامه با لوگوی نشریات وابسته به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در این دانشگاه پخش شد. چهار نشریه که دو به دو حاوی مطالب کاملا یکسانی در مورد قداست و عصمت علی (امام اول شیعیان) و همچنین کاریکاتور یک آخوند (احتمالا سید علی خامنهای) بودند.ا
به گفته شاهدان عینی حتی دقایقی از توزیع این نشریات نگذشته بود و حتی تمامی دانشجویان انجمن امیرکبیر هم از توزیع آنها مطلع نشده بودند که نیروهای بسیج از داخل و نیروهای انصار حزبالله از خارج دانشگاه یورش آورده و کفنپوش فریاد وا اسلاما سر دادند و خواهان برخوردی در حد اشد مجازات (اعدام) با اعضای انجمن دانشگاه امیرکبیر شدند.ا
هرچند مدیران مسئول این نشریات (که بارها و بارها از انتشار و توزیع این شبنامهها اظهار بیاطلاعی کردند) بلافاصله سعی در جمعآوری آنها نمودند، اما خبر بسیار زود منتشر شده و تنها یک روز بعد در تمامی دانشگاههای کشور نیروهای بسیج با حرکتی هماهنگ دست به عزاداری زده و یکصدا خواستار صدور حکم ارتداد برای دانشجویان امیرکبیر شدند.ا
به دنبال این وقایع هفت تن از اعضای انجمن امیرکبیر بازداشت شدند که چهار نفر از آنها پس از حدود 70 روز بازداشت انفرادی و تحمل شکنجههایی وحشیانه(2) با نوشتن توبهنامههایی از گناه ناکرده از زندان آزاد شدند و تنها سه نفر در زندان باقی ماندند.ا
«مجید توکلی»، «احمد قصابان» و «احسان منصوری» بیش از شش ماه زندان انفرادی همراه با شکنجههایی کمسابقه (اعم از تجاوز)(3) را تحمل کردند. شکنجههایی که حتی صدای راه یافتگان به مجلس فرمایشی هفتم را هم درآورد(4) اما گویا باز هم نتوانست آتش کینه مهرورزان را خاموش سازد.ا
روز دوشنبه (24مهرماه86) سرانجام احکام این سه فعال دانشجویی صادر شد(5). احکام سنگین دو تا سه سال زندان (که بیشک برای نابودی زندگی این سه نوجوان کفایت میکنند) در حالی صادر شدند که اینان بارها و بارها انتصاب مطالب نشریات به خود را انکار کرده بودند و در دادگاه فرمایشی نیز اعلام کردند که اعترافات گرفته شده از آنها تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی صورت گرفته و هیچگونه وجاهت قانونی ندارد(6).ا
نزدیک به 30ماه حکومت شبهه نظامی دولت محمود احمدینژاد آنچنان توان فعالان دانشجویی را گرفته است که شاید کمتر کسی انتظار واکنشی چشمگیر در برابر این احکام ناعادلانه را داشته باشد، اما اگر دانشجویان نتوانند در برابر بیداد روا شده بر همکلاسیهای خود فریادی برآورند از این پس چگونه و با چه رویی خواهند توانست به نقادیهای خود ادامه داده و همچنان مدعی پیشگامی خود در آزادی خواهی شوند.ا
ناامیدانه و حتی ملتمسانه چشمانتظار خروشی هستم که شاید هرگز بر نیاید؛ شاید شرح حال امروزم یادآور این بیت باشد که:ا
نشستهام به انتظار این غبار بیسوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند
کاش که اینگونه نباشد.ا
----------------------------
پینوشت:ا
----------------------------
پینوشت:ا
ا1- متاسفانه هرچه تلاش کردم نتوانستم جملات دقیق خاتمی را پیدا کنم، آنچه در اینجا نوشتم نقل به مضمونی بود با کم از حافظهای نه چندان قوی
ا2- دانشجویان آزاد شده هم شکنجه شده اند: وادارمان کرده اند سکوت کنیم
ا اخبار اعمال شکنجه جسمی در بند 209
۱ نظر:
سلام و درود بر آرمان گرامی
محکم تو دار و دارای انسجامی معنایی می نویسی
مطلب ات در رابطه با قوچانی بجا بود بخصوص اینکه قوچانی ظاهرا به تنهایی عزم بر تغییر جهان نموده است اینه که برای تمامی حوزه ها برنامه دارد و راهکار می دهد و از بالای تاریخ موجودات پریشان بنام انسان را می بیند و از گمراهی جملگی آنان متاثر هستند .
در رابطه با همرزمان امیر کبیر هم باید تلاش کرد همین
کامیاب باشی
ارسال یک نظر