هوشنگ، پایهگزار جشن سده
«هوشنگ» (به اوستایی: هئوشینگه؛ به پهلوی: هوشنگ؛ به معنای: سازنده یا بخشنده خانه خوب) نخستین پادشاه در اساطیر ایرانی و دومین پادشاه در شاهنامه فردوسی است که در «فرهنگ الفبایی اساطیر ایران» آمده است ایرانیان از نسل او و همسرش «گوزک» هستند.ا
هوشنگ در اساطیر ایرانی
«سازنده خانههای خوب»
در اساطیر ایران، هوشنگ پسر فرواگ، پسر سیامك، پسر مشی، پسر گیومرث، و تبار ایرانیان از اوست (بندهش، ص83). به روایت متون مزدایی، هوشنگ نخستین كسی است كه به یاری خدایان به فرمانروایی مطلق همه كشورها، آدمیان، دیوان و پریان دست مییابد و به ویژه دیوان را سركوب ساخته، چهل سال پادشاهی میكند. در آبان یشت21 میخوانیم:ا
ا«هوشنگ پیشدادی در پای البرز، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند، او (اَرِدویسوَر اَناهیتا) را پیشکش آورد. و از وی خواستار شد: ای اَرِدویسوَر اَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین! مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه کشور شوم؛ که بر همه دیوان و مردمان و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار چیرگی یابم؛ که دوسوم از دیوان مَزنَدَری و دُروَندان ِ وَرنَ را بر زمین افگنم. اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید».ا
هوشنگ پادشاه دوره آغاز خانهسازی است. واژه هَؤشینگه در اوستایی از دو بهر ساخته شده است. بهر نخست «هئو» برابر با واژه خوب و بهر دیگر «شینگه» برابر با واژههای آشیانه و خانه. پس هئوشینگه برابر میشود با زمانی که مردمان تازه آغاز به ساختن خانههای خوب کردند. هنگامی که مردمان از شکاف کوهها و غارها بیرون آمده و به خانهسازی و کندن غارهای پرداختند. در این دوران است که نخستین دیوارها ساخته میشود و نخستین دیوارها، نخستین داد یا قانون را پدید میآورد.ا
در متون اوستایی، هوشنگ بیشتر با لقب «پیشداد» نام برده شده است. اما در تاریخ ملی ایران و متون تاریخی دوران اسلامی، این لقب هوشنگ، به صورت یك عنوان دودمانی به كار رفته و به گروهی از شاهان اسطورهای ایران، از هوشنگ تا گرشاسپ، اطلاق شده است. در درک معنایی پیشداد هم امروزه اختلافاتی وجود دارد. برخی آن را به معنای در پیش جای گرفته و پیشوا میدانند و برخی دیگر آن را نیکآگاه و آشنا به دادههای پیشین، آزموده پیشین، دادپیشین و داد نخستین میدانند. اگر پیشداد را به «داد نخستین» برگردانیم، آنگاه میتوانیم این اعتقاد که هوشنگ نخستین مردمان بود که قانون نهاد را نیز توجیه کنیم.ا
فرواک، نام پدر هوشنگ نیز از دو بهر ساخته شده است. «فرَ»، که در زبان اوستایی پیشوند و نشانه به پیش رفتن و حرکت به سوی جلو است و بهر دیگر «واک» که برابر است با «واکه»، واژه، سخن گفتن. فرواک برابر میشود با فرا گرفتن، به سوی سخنگویی گام برداشتن و یا دوران سخنگویی مردمان. ( فرهنگ واژه های اوستا. احسان بهرامی)ا
ا«هوشنگ پیشدادی در پای البرز، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند، او (اَرِدویسوَر اَناهیتا) را پیشکش آورد. و از وی خواستار شد: ای اَرِدویسوَر اَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین! مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه کشور شوم؛ که بر همه دیوان و مردمان و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار چیرگی یابم؛ که دوسوم از دیوان مَزنَدَری و دُروَندان ِ وَرنَ را بر زمین افگنم. اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید».ا
هوشنگ پادشاه دوره آغاز خانهسازی است. واژه هَؤشینگه در اوستایی از دو بهر ساخته شده است. بهر نخست «هئو» برابر با واژه خوب و بهر دیگر «شینگه» برابر با واژههای آشیانه و خانه. پس هئوشینگه برابر میشود با زمانی که مردمان تازه آغاز به ساختن خانههای خوب کردند. هنگامی که مردمان از شکاف کوهها و غارها بیرون آمده و به خانهسازی و کندن غارهای پرداختند. در این دوران است که نخستین دیوارها ساخته میشود و نخستین دیوارها، نخستین داد یا قانون را پدید میآورد.ا
در متون اوستایی، هوشنگ بیشتر با لقب «پیشداد» نام برده شده است. اما در تاریخ ملی ایران و متون تاریخی دوران اسلامی، این لقب هوشنگ، به صورت یك عنوان دودمانی به كار رفته و به گروهی از شاهان اسطورهای ایران، از هوشنگ تا گرشاسپ، اطلاق شده است. در درک معنایی پیشداد هم امروزه اختلافاتی وجود دارد. برخی آن را به معنای در پیش جای گرفته و پیشوا میدانند و برخی دیگر آن را نیکآگاه و آشنا به دادههای پیشین، آزموده پیشین، دادپیشین و داد نخستین میدانند. اگر پیشداد را به «داد نخستین» برگردانیم، آنگاه میتوانیم این اعتقاد که هوشنگ نخستین مردمان بود که قانون نهاد را نیز توجیه کنیم.ا
فرواک، نام پدر هوشنگ نیز از دو بهر ساخته شده است. «فرَ»، که در زبان اوستایی پیشوند و نشانه به پیش رفتن و حرکت به سوی جلو است و بهر دیگر «واک» که برابر است با «واکه»، واژه، سخن گفتن. فرواک برابر میشود با فرا گرفتن، به سوی سخنگویی گام برداشتن و یا دوران سخنگویی مردمان. ( فرهنگ واژه های اوستا. احسان بهرامی)ا
هوشنگ در شاهنامه
«پایهگزار جشن سده»
در شاهنامه، هوشنگ، فرزند سیامک پسر کیومرث است. پس از آنکه سیامک در نبرد با لشکر دیوان از پای درمیآید هوشنگ به کینخواهی پدر و به یاری لشکریان نیای خود (کیومرث) دیوان را شکست داده و سر از بدن «خروزان دیو»، کشنده سیامک، جدا میکند. با فرا رسیدن مرگ کیومرث هوشنگ بر تخت شاهی تکیه میزند.ا
جهاندار هوشنگ با رای و داد
به جای نیا تاج بر سر نهاد
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
به جای نیا تاج بر سر نهاد
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
اما مهمترین رویداد در دوران پادشاهی هوشنگ پیدایش آتش و پایهگزاری جشن سده است. پیدایش آتش به روایت شاهنامه داستان زیبایی است. روزی هوشنگ و گروهی از همراهانش از دامان کوهی گذر میکردند که مار بزرگی بر سر راه آنان پیدا شد. هوشنگ تلاش میکند تا با پرتاپ سنگی مار را از پای درآورد اما سنگ به مار برخورد نمیکند، بلکه با برخورد به سنگی دیگر جرقهای درست میکند که آتشی از آن پدید میآید:ا
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
هوشنگ این فروغ را هدیهای از جانب جهانآفرین میداند و به ستایش و نیایش پروردگار میپردازد. پس از آن آتشی بزرگ درست کرده و به سپاسگزاری این هدیه پروردگار، جشن سده را پایهگزاری میکند:ا
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریارجهانی
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریارجهانی
از پیدایش آتش گذشته، هوشنگ سه دستآورد دیگر در زمان پادشاهی خود به همراه داشت. نخست به یاری آتش توانست از سنگ، آهن را جدا کرده آهنگری را پایه گذارد.ا
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
از آهنگری اره و تیشه کرد
از آهنگری اره و تیشه کرد
پس از آن به چارهاندیشی کمبود آب پرداخت و با رسانیدن آب رودها به چراگاهها، آبادانی را به همراه آورد که در سایه آن مردم توانستند به کشاورزی بپردازند تا هر کس نان و نیازمندیهای خود را خود فراهم کند. پس کشاورزی نیز از یادگارهای روزگار هوشنگ است.ا
چو این کرده شد چارهی آب ساخت
ز دریایها رودها را بتاخت
به جوی و به رود آبها راه کرد
به فرخندگی رنج کوتاه کرد
چراگاه مردم بدان برفزود
پراگند پس تخم و کشت و درود
برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
ز دریایها رودها را بتاخت
به جوی و به رود آبها راه کرد
به فرخندگی رنج کوتاه کرد
چراگاه مردم بدان برفزود
پراگند پس تخم و کشت و درود
برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
و در پایان هوشنگ، به مردمانی که تا آن زمان برهنه زندگی کرده و در گاه نبرد پلنگینه میپوشیدند، پوششهای چرمی را آموزش داد.ا
ز پویندگان هر چه مویش نکوست
بکشت و به سرشان برآهیخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمورست کش موی گرم
برین گونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان
بکشت و به سرشان برآهیخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمورست کش موی گرم
برین گونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان
در اینجا پرداختن به یک نکته به نظر ضروری میرسد. در برخی منابع یکی از خدمات هوشنگ را آموزش شکار به مردمان میدانند که برای بسیاری به معنای آغاز گوشتخواری انسانها است. من در میان ابیات شاهنامه در مورد هوشنگ به نشانهای مبنی بر خوردن گوشت حیوانات بر نخوردم. در مواردی که هوشنگ به شکار میپردازد تنها از پوست حیوانات برای پوشش استفاده میکند که در بالا به آن اشاره شد.ا
در تنها مورد دیگری که در این داستان به نخچیر (شکار) اشاره میشود نیز نه تنها نشانی از خوردن گوشت حیوانات دیده نمیشود، بلکه به نظر میرسد که هوشنگ با اهلی کردن گاو و خر و گوسفند سعی در استفاده از دیگر مزایای آنان دارد، در غیر این صورت برای خوردن گوشت آنها نیازی به جدا کردنشان از میان دیگر حیوانات نبود:ا
در تنها مورد دیگری که در این داستان به نخچیر (شکار) اشاره میشود نیز نه تنها نشانی از خوردن گوشت حیوانات دیده نمیشود، بلکه به نظر میرسد که هوشنگ با اهلی کردن گاو و خر و گوسفند سعی در استفاده از دیگر مزایای آنان دارد، در غیر این صورت برای خوردن گوشت آنها نیازی به جدا کردنشان از میان دیگر حیوانات نبود:ا
بدان ایزدی جاه و فر کیان
ز نخچیر گور و گوزن ژیان
جدا کرد گاو و خر و گوسفند
به ورز آورید آنچه بد سودمند
ز نخچیر گور و گوزن ژیان
جدا کرد گاو و خر و گوسفند
به ورز آورید آنچه بد سودمند
به ورز آوردن به معنای آموزش دادن و پروریدن نشانگر پیدایش دامپروری در کنار کشاورزی است.ا
نخستین پادشاه پیشدادی کیست؟
همانگونه که پیش از این و در نوشتار «کیومرث» هم گفته شد، فردوسی در گردآوری شاهنامه خود، با تمام تلاشی که برای حفظ اسطورههای آریایی و زرتشتی دارد، در مواردی از آنها پیروی نمیکند. هنگامی که فردوسی تصمیم میگیرد که کیومرث را نه نخستین انسان روی زمین، آنچنان که در اوستا و دیگر متون آریایی آمده است، که نخستین پادشاه ایرانزمین بنامد، باید هم انتظار داشت که خاندان پیشدادی شاهنامه وی یک پادشاه بیش از پیشدادیان آریایی داشته باشد.ا
گفته شد که در اساطیر ایرانی بر خلاف شاهنامه، سیامک فرزند کیومرث نبوده، بلکه نوه او است، در مورد هوشنگ هم این اختلاف وجود دارد. شاهنامه هوشنگ را فرزند سیامک میداند، اما بندهش، فراوگ را پدر هوشنگ و فرزند سیامک میخواند تا با دیگر یک نوه در اسطورههای ایرانی به فرزندی در شاهنامه بدل گردد.ا
در آبان یشت از ایزدبانویی نام برده میشود که پیش از این هم به آن اشاره شد:ا
ا«اَهورهمزدا به سِپتمان زرتشت گفت: ای سپیتمان زرتشت! «اَردویسور اَناهیتا» را که در همهجا دامان گسترده، درمان بخش، دیوستیز و اهورایی کیش است به خواست من بستای! اوست که در جهان اَستومند، برازنده ستایش و سزاوار نیایش است. اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد. اوست اشونی که افزاینده گیتی است».ا
دیدیم که هوشنگ به درگاه این ایزدبانو پیشکش آورده و از او یاری میخواهد و آناهیتا نیز او را کامیابی میبخشد، اما باید دانست که این تنها هوشنگ نیست که به درگاه این ایزد بانو روی میآورد. پس از او و در همین یشت به فهرستی بلند بالا از نام افرادی بر میخوریم که به مانند هوشنگ به درگاه آناهیتا پیشکش میآورند. در این میان نامهای جمشید، آژیدهاک، فریدون، گرشاسپ، افراسیاب، کاووس، کیخسرو، توس و فرزندان ویسه برای ما آشنا هستند، چرا که در شاهنامه نیز به آنان برخوردهایم. به نظر میآید که این یشت قصد دارد تا به گونهای ترتیب پادشاهان پیشدادی را برای ما مشخص کند، که اگر اینگونه باشد بار دیگر به اختلاف آن با شاهنامه، یعنی نبود نام کیومرث در میان این نامها برخوردهایم.ا
در نهایت و اکنون که به این یشت از اوستا اشاره شد خالی از لطف نیست که به این نکته هم اشاره کنیم که ایزدبانوی آناهیتا، از میان تمامی نامهایی که برده شد تنها در سه مورد به افرادی که به درگاهش پیشکش آوردهاند کامیابی نمیبخشد. آن سه مورد آژیدهاک، افراسیاب و فرزندان ویسه هستند که در شاهنامه نیز از تمامی آنها به بدی یاد میشود.ا
ا
گفته شد که در اساطیر ایرانی بر خلاف شاهنامه، سیامک فرزند کیومرث نبوده، بلکه نوه او است، در مورد هوشنگ هم این اختلاف وجود دارد. شاهنامه هوشنگ را فرزند سیامک میداند، اما بندهش، فراوگ را پدر هوشنگ و فرزند سیامک میخواند تا با دیگر یک نوه در اسطورههای ایرانی به فرزندی در شاهنامه بدل گردد.ا
در آبان یشت از ایزدبانویی نام برده میشود که پیش از این هم به آن اشاره شد:ا
ا«اَهورهمزدا به سِپتمان زرتشت گفت: ای سپیتمان زرتشت! «اَردویسور اَناهیتا» را که در همهجا دامان گسترده، درمان بخش، دیوستیز و اهورایی کیش است به خواست من بستای! اوست که در جهان اَستومند، برازنده ستایش و سزاوار نیایش است. اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد. اوست اشونی که افزاینده گیتی است».ا
دیدیم که هوشنگ به درگاه این ایزدبانو پیشکش آورده و از او یاری میخواهد و آناهیتا نیز او را کامیابی میبخشد، اما باید دانست که این تنها هوشنگ نیست که به درگاه این ایزد بانو روی میآورد. پس از او و در همین یشت به فهرستی بلند بالا از نام افرادی بر میخوریم که به مانند هوشنگ به درگاه آناهیتا پیشکش میآورند. در این میان نامهای جمشید، آژیدهاک، فریدون، گرشاسپ، افراسیاب، کاووس، کیخسرو، توس و فرزندان ویسه برای ما آشنا هستند، چرا که در شاهنامه نیز به آنان برخوردهایم. به نظر میآید که این یشت قصد دارد تا به گونهای ترتیب پادشاهان پیشدادی را برای ما مشخص کند، که اگر اینگونه باشد بار دیگر به اختلاف آن با شاهنامه، یعنی نبود نام کیومرث در میان این نامها برخوردهایم.ا
در نهایت و اکنون که به این یشت از اوستا اشاره شد خالی از لطف نیست که به این نکته هم اشاره کنیم که ایزدبانوی آناهیتا، از میان تمامی نامهایی که برده شد تنها در سه مورد به افرادی که به درگاهش پیشکش آوردهاند کامیابی نمیبخشد. آن سه مورد آژیدهاک، افراسیاب و فرزندان ویسه هستند که در شاهنامه نیز از تمامی آنها به بدی یاد میشود.ا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر