صفحات

۱۲/۰۲/۱۳۸۷

کوکوی کبوتران حرم

این روزها ساعت 8 تا 10 (20 تا 22) وقت آزاد دارید؟ اگر جواب مثبت است پس «کوکوی کبوتران حرم» را از دست ندهید؛ نمایشی آنچنان زیبا که شاید در نگاه اول جذابیتش به دلیل ابتکار استفاده از گوشی و شنیدن همزمان صداها از تمامی جهت ها باشد؛ اما بدون تردید خیلی زود شما هم خواهید پذیرفت که خود نمایش آنچنان قوی و دوست داشتنی است که هیچ نیازی به ابتکارات تبلیغاتی ندارد.

«کوکوی کبوتران حرم» داستان تعدادی از زنان یک خانواده است که به همراه یک کاروان زیارتی به مشهد سفر کرده و به مدت یک هفته در یک مهمان سرا ساکن می شوند. علی رغم شروع شاد و سرزنده ای که از این جمع زنان دیده می شود، در طول نمایش کم کم زوایای تیرگه زندگی هر یک نمایان می شود که از نظر من شباعت های بسیاری نیز با هم داشتند. بیش از این نمی خواهم به خود نمایش اشاره کنم اما از یک دید کلی چند نکته نمایش برای من جذابیت خاصی داشت:

این نمایش توانسته است شجاعانه وارد ریزترین مشکلات زنانه در کشور ما شود اما به هیچ وجه تحت تاثیر شعارهای فمنیستی و یا ضدفمنیستی قرار نگیرد. قصد من رد یا تایید فعالان فمنیسم نیست؛ تنها نکته جالب برای مصون ماندن این نمایش از هژمونی سنگین ادبیات فمنیستی است.

علی رغم فضای نمایش که در ساختمانی مشرف به حرم امام رضا اتفاق می افتد و در طول نمایش مدام به این نکته اشاره می شود و باز هم علی رغم این نکته که بازیگران مدام یا در حال رفتن به حرم برای زیارت و یا در حال بازگشتن از آنجا هستند شما به هیچ وجه قرار گرفتن در یک فضای مذهبی را احساس نمی کنید. رنگ و بوی مذهب در این نمایش به هیچ وجه بیشتر از آن چیزی نیست که بیشتر مردم کشور ما آن را تجربه می کنند و یا با آن زندگی می کنند.

هرچند نمایش با یک اتفاق مشخص پایان می یابد، اما من تصور می کنم که حتی اگر این اتفاق نیز رخ نمی داد و به ناگاه نمایش پایان می گرفت هیچ چیز تغییر نمی کرد؛ در واقع این نمایش نیازمند یک داستان کلی با یک آغاز و یک پایان مشخص نیست؛ آنچه در «کوکوی کبوتران حرم» اهمیت دارد همان زندگی روزمره و سخنان «خاله زنکی» یک جمع زنانه است. این هدف به قدری پخته طراحی شده که نیازمند هیچ افزودنی دیگری نباشد.

در نهایت گمان می کنم اگر این روزها ساعت 20 در تالار «چهارسو» مجموعه تیاتر شهر حاضر شدید، احتمال دارد همدیگر را ملاقات کنیم!

پی نوشت:
کیف پولم را گم کردم؛ تمام شادی های امشب از دماغم درآمد.
به نظر تعداد کسانی که این نمایش را پیشنهاد می کنند زیاد است، دو نمونه اش را اینجا و اینجا ببینید.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

این هم شور و فعالیتت تحسین کردنی است. خسته نباشی. مطلب دکه دار ها هم خیلی جالب بود. ممنون و ارادت:»)

ناشناس گفت...

منم قبول دارم كه نمايش خوبي هست و پايه ام يه بار ديگه برم ببينم، يعني ارزشش رو داره.
شايد هم فردا يه دور ديگه ببينمش.

راستي تو چطوري؟
اوضاع احوال؟

ساخت سال 1388 مجمع دیوانگان.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده