skip to main |
skip to sidebar
دین روز (بیست و چهارم) آبانماه 86
پانتورکها، مزدوران بیجیره و مواجب!
وقتی پست قبلی رو مینوشتم اصلا فکر نمیکردم که خبرم بیشتر از هر کسی مورد استقبال دوستان به اصطلاح «پان تورک» قرار میگیرد. باور کنید اگر میدانستم که حتی این گونه اخبار هم مورد سوءاستفاده این جماعت قرار میگیرد شاید هرگز آن را منتشر نمیکردم.
اما انتشار پست قبلی و عکسالعمل «پان تورک»های گرام بهانهای شد برای اینکه بعد از مدتها به مسئله گروههای جداییطلب هم توجه کنم. هرچند که همواره اعمال و گفتار این گروهها را پیگیری میکردم و به شدت به آن حساس بودم، اما هیچ گاه فرصتی نشد تا در مورد آن چیزی بنویسم. حال شاید این فرصت فرا رسیده باشد.
تعریف ناسیونالیسم در کشور ماآنچنان مبهم شده است که گاه افراد و گروههایی با تفکرات و دیدگاههایی حتی متناقض خود را ناسیونالیت میخوانند و این پرسش را برای مخاطب بر جای میگذارند که کدام یک در واقع میهنپرستتر هستند؟ و یا اینکه اساسا «میهنپرست» بازگردان مناسبی برای «ناسیونالیست» است؟
کشور 70میلیونی ما آنچنان از تنوع قومی و فرهنگی برخوردار است که شاید بتوانیم همان تعبیر 72 ملت را برایش به کار ببریم، این تنوع در قومیتها، نژادها، زبانها و حتی مذاهب آنچنان وضعیت کشور را پیچیده کرده است که تعریف دقیق «ملت ایران» و یا «فرهنگ ایرانی» به امری مهال بدل گشته است.
هرچند که تمامی این اقوام، از کرد و ترک و عرب و فارس و بلوچ و ترکمن و غیره و غیره، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، چه شیعه و چه سنی و چه معتقد به هر دین و مکتب دیگری برای چندین هزار سال در کنار یکدیگر زندگی کردهاند و تقریبا میتوان گفت بسیار کمتر از حد تصور با یکدیگر مشکل پیدا کردهاند، اما متاسفانه چند سالی میشود که اختلافات میان آنها در حال اوجگیری است.
بدون هیچ تعارف و یا اغراقی من مسئول تمامی این اختلافات را که به شدت یکپارچگی ملت ایران را مورد تهدید قرار داده است سیاستهای غلط جمهوری اسلامی میدانم. سیاستهای غلطی که از سه بخش تشکیل میشوند. سیاستها ناشی از ندانمکاری (که به اعتقاد من بزرگترین بخش را شامل میشود)، سیاستهای ناشی از دیدگاه افراطی و متصلب مذهبی، و در نهایت سیاستهای خصمانه در پیروی از مثل معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» که البته به اعتقاد من بخش اندکی از مشکلات قومیتها به این مسئله باز میگردد.
بیشترین مباحث مربوط به پست قبلی انتقاد از سیاستهای ندانمکارانه نظام بود که با پدیدهای چون محموداحمدینژاد از حد گذشتهاند و کم کم به یک فاجعه بدل میگردند. متاسفانه در میان دولتمردان کنونی به شدت این گرایش مشاهده میشود که سعی دارند گرهای را که با دست باز میشود به دندان بکشند! هر مسئله و مشکل کوچکی را آنچنان بزرگ میکنند که دیگر خود نیز قادر به حل آن نمیباشند.
بخش دوم که آن هم با روی کار آمدن احمدینژاد و گسترش تفکراتش اوج گرفته، یک دیدگاه به اعتقاد من فاشیستی مذهبی است که بینهایت خطرناک است. دیدگاهی که معتقدان اکنون به قدرت رسیده آن را آزاد میگذارد تا طی یک سال گذشته بارها و بارها شاهد حمله به هموطنان بهایی و یا اهل تصوف باشیم و عجیب نیست اگر به زودی اهل سنت و دیگر ادیان رسمی هم به جرگه قربانیان آن بپیوندند. دیدگاهی که خود را آماده ظهور میکند و با هر ابزاری که در اختیار دارد ولو به زور میخواهد دیگران را هم با خود همراه سازد.
در کنار سیاستهای جمهوری اسلامی، دخالتهای خصمانه خارجی نیز در ناآرامیهای قومی ایران نقش کاتالیزور را بازی میکنند. این دخالتهای بیگانه و تحریکات اقوام گوناگون به هیچ وجه پدیده جدیدی در کشور ما نیست و حتی میتوان پیشینه آن را در دوران باستان جست و جو کرد. در قرن اخیر هم از قائله فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان به تحریک شوروی گرفته تا حمایت از ناراضیان کرد و عرب به وضوح رد پای بیگانه را در درگیریهای داخلی کشور نمایان میکند.
اما چه سیاستهای جمهوری اسلامی و چه خصومتهای بیگانگان، هیچ یک بدون ابزار خود مردم تاثیری نخواهند داشت. به عبارت دیگر اگر مردم تحت تاثیر این عوامل قرار نگیرند نه اختلافی به وقوع خواهد پیوست و نه درگیری پیش خواهد آمد. شاید بتوان در این مورد تمامی مردم را پیاده نظام به هدف نشستن این سیاستهای داخلی و خارجی دانست.
برای مثال جوانان به اصطلاح «پان تورک» خود خواسته و در عین حال ناخواسته به پیاده نظام نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور آذربایجان بدل گشتهاند و علیرغم احساسات پاک خود به دلیل به کار نگرفتن اندیشه درست نقش مزدور بیجیره و مواجب را ایفا میکنند.
هرچند هیچ کس نمیتواند منکر برخی حقوق تضییع شده هموطنان آذری زبان و البته حق آنان در اعتراض به این مسئله شود، اما چطور میتوان اعلام نفرت و انزجار از یک قوم دیگر، مثلا «هموطنان فارس» را مصداقی برای این اعتراضات دانست؟ اصلا مگر چند درصد همین فارسها که مدام از جانب پانتورکها متهم به نژادپرستی ضد ترک میشوند خود از نظام حاکم و شرایط موجود راضی هستند؟
یکصد سال پیش و هنگامی که محمدعلیشاه بساط استبداد را بار دیگر به راه انداخت، مردانی از تبریز و آذربایجان به پا خواستند که این درد را نه تنها درد خود، که درد تمامی کشور تشخیص دادند. مبارزان تبریز پس از آنکه سپاه دولتی را در آذربایجان شکست دادند از پای ننشستند، هیچ کس نگفت حال که بساط استبداد از آذربایجان ریشهکن شده است دیگر ما مسئولیتی نداریم، آنها به سمت پایتخت حرکت کردند تا ریشه استبداد را خشکانده تمامی کشور را نجات دهند.
حال مایه تاسف است که امروز میبینیم با مشاهده کوچکترین ناملایمتی برخی از هموطنان آذری زبان فریادهای جدایی طلبانه سر میدهند و دیگر هموطنان خود را به باد اتهام و نسزا میگیرند. عجیب آنکه این جماعت ستارخان را اسطوره خود میدانند و هیچ یک حاضر نیستند به این پرسش پاسخ دهند که اگر قرار بود ستارخان هم مانند شما رفتار کند چه بر سر این کشور و این مردم میآمد؟ اگر اندکی از این همه بغض و نفرتی که در وجود شما هست در وجود ستارخان بود که هزار گونه کشتار و قتلعام به وقوع میپیوست!
البته این انتقادات تنها متوجه جماعت پانتورک نیست، در خوزستانها عدهای پرچم عربی به هوا بلند کردهاند و حتی اسلحه به دست به خیال خود مشغول مبارزه هستند. این جماعت فریاد استقلال طلبی سر دادهاند اصلا به یاد نمیآورند که در زمان جنگ پدرانشان چه فداکاریهایی در دفاع از این مرز و بوم به خرج دادند و در برابر ارتش به اصطلاح عربی عراق چگونه مردانه جنگیدند.
هنگامی که بحث قومیتها به پیش کشیده میشود بلافاصله و در کنار ترک و عرب، نام کردها و پس از آن هم بلوچها به ذهن خطور میکند، اما به دلایلی من اعتقاد دارم که هیچ یک از این دو قومیت تمامیت ارزی و یکپارچگی ملی را تهدید نمیکنند و این مسئله ریشه در پیشینههای فرهنگی و البته نخبگان این قومیتها دارد.
در مورد کردها باید بدانیم که بزرگترین افختار یک کرد این است که خود را یک ایرانی اصیل بداند، من خود یک ایرانی کرد و به خوبی با این احساس آشنا هستم. احساسی که شادوران ملا مصطفی بارزانی به درستی و زیبایی تمام آن را با بیان این جمله مشهور بیان کرد که: «هر کجا کرد باشد آنجا ایران است». حتی بزرگترین جفاهایی که طی چند دهه اخیر و در حد قتلعام در حق کردها روا شد باعث نگردید که هیچ خللی در این اعتقاد پدید آید. هرچند از جانب کشورهای بیگانه تلاش بسیاری برای حمایت از گروهکها چریکی و تجزیه طلب کرد به عمل آمده و میآید و هرچند جوانان بسیاری فریب شعارهای پوچ و بیپایه این گروهکها را خورده و باز هم میخورند، اما به جرات میتوان گفت که این گروهها میان توده مردم کرد هیچ جایگاه و پایگاهی نداشته و ندارند.
در مورد هموطنان سیستانی هم باید گفت علیرغم درگیریهای مسلحانه چند سال اخیر کمتر کسی در این ناحیه دم از استقلال میزند. این مسئله تا حدی است که من خود از زبان «عبدالرحمن ریگی»، رهبر گروههای شورشی و مسلح این منطقه شنیدم که بر ایرانی بودن خود تاکید و به آن افتخار میکرد. از آن گذشته نباید فراموش کرد که این استان تنها استانی بود که در آن دکتر معین، کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری رای اول را کسب کرد و باز هم در دور دوم هاشمی رفسنجانی تنها در سیستان توانست محمود احمدینژاد را شکست دهد. این خود نشان میدهد مردم این منطقه همچنان پیگیر اصلاح وضع موجود از راههای مسالمتجویانه هستند.
در پایان و ضمن قطع هرگونه امید از بر سر عقل آمدن مسئولین فعلی کشور برای بازنگری در سیاستهای خود، تنها میتوانم ابراز امیدواری کنم که نخبگان آذری زبان کشور نیز با تکیه بر پیشینه عظیم فرهنگی و تاریخی این منطقه، هرچه سریعتر صدای نخراشیده گروههای افراطی و مزدور ایجاد شده را با نشان دادن حقیقت خاموش سازند. گروههایی که دیوانهوار از تاریخ باستان شروع کرده و اکنون حتی به تحریف تاریخ معاصر کشور نیز دست میزنند تا خواستههای نوپدید خود را به توده آذری زبانان کشور تعمیم دهند.
۳ نظر:
جز آفرین گفتن به دغدغه فکری نیک شما چیز دیگری نمیتوان بگویم. بدرستیکه آفرین برشما.
دومقوله مهم دیگر نیز در تغذیه برخی ها از آخور تجزیه طلبی دخیل است. که آنها را نباید به هیچوجه فراموش کنیم. نخست عدم آگاهی سیاسی و اجتماعی و حتی حقوق فردی کافی و دیگری فقراقتصادی و مادی.
این دو عامل نیز در فراهم سازی بستری برای ایده های تجزیه طلبی در میان مجموعه های قومی که بشکلی بسته زندگی میکنند نیز بسیارحائز اهمیتند که باز در هر دو مورد نمیتوان سیاستهاوخط مشی جمهوری اسلامی رامبرا دانست.واگر هم به اما و اگرهای معلق درکارنامه سالهای متمادی جمهوری اسلامی رجوع کنیم به این نقطه میرسیم که اگر جمهوری اسلامی بجای رویکرد مذهبی و سعی در تبلیغ وتزریق ایده مذهب که خود از جمله ایده های کاملا محترم فردی است رویکردی ملی و سعی در شناساندن هویت ملی به فرزندان ملت داشت ما امروزه شاهد حدت کمتری در زمینه های تجزیه طلبی میبودیم.اما خوب هرچه بگوییم باز این واقعیت مارااز ادامه گفتار باز میدارد که رژیم جمهوری اسلامی رژیمی ملی و میهنی نیست.
سیاستهای اقتصادی و توسعه و پیشرفت هم که گوئی جامه ای غیربرازنده برای این رژیم و رویکردهای برون مرزی آن بسمت تغذیه همپیمانان مذهبی و ایجاد تنشهای مختلف در منطقه و جهان است! یک تجزیه طلب هم بهیچوجه ناسیونالیست نیست. و تعریف این واژه نه از دور و نه نزدیک براو صدق نمیکند بلکه یک تجزیه طلب تنها یک قوم گرا است. او خود را محکوم و محصور به قوم خویش میداند و توانائی تعامل و همکاری با غیر از خود را ندارد. لذا اگر به تعریف واژه سیاسی و فلسفی ناسیونالیست رجوع کنیم خواهیم دید که این وازه برازنده پان ترکهای ذکر شده و یا هرقوم گرای دیگری نیست.
بهرترتیب
با تمامی این بحثهای پیچیده میتوان به فرهنگ غنی ایرانی چشم امید بست. آنان که آرزوی تکه پاره نمودن این سرزمین را دارند هنوز هم که هنوز است در اقلیت و انزوائی مرگ آسا بسر میبرند.
ایران یکپارچه و دموکراتیک راه حل اجتناب ناپذیر ومایه افتخار و سربلندی همه ایرانیان است.
سلام آرمان جان
وبلاگت بدون فیلتر شکن باز میشه ولی نمیشه کامنت گذاشت.الان همونطور که گفتی با فیلتر شکن دارم کامنت میذارم
این مطلب آخرت فوق العاده بود واقعا نمیشه باور کرد چنین کسایی تحت نظرات چنان کسانی همچین حرفهایی بزنن
خیلی باید ازت تشکر کرد که یه همچین خبری رو کار کردی
راجع به مذهب و مذهبیون هم عقیده ام رو در یک پست حتما خواهم نوشت ولی فعلا درباره انتخابات قصد دارم بنویسم
خسته نباشی
سلام امروز ثابت شده فقط دموکراسی است که می تواند کشورهایی با تنوع بالا ی مذهبی قومی و نزادی را کنار هم نگه دارد که متاسفانه تا اطلاع ثانوی ما از آن محروم هستیم
اگه جامعه به این مهم دست پیدا کنه در اثر گذشت زمان این حساسیت ها و تعصب های بی جای نسیونالیستی کم رنگ می شه و ارزشهایی با دامنه و گستره ی بیشتر جایگزین می شود
در کل باید ارزوی جهانی را کرد که انسان فارغ از خون و خک ارزش داشته باشد و حداقلی از موهبت انسان بودن را درک کند
شاد و کامیاب باشی آرمان گرامی
ارسال یک نظر