افسوس از خود کردهها...ا
شهبانو فرح درگذشت، خبر کوتاه، ساده، قابل انتظار اما همچنان شوکه کننده بود. ا
دوستش داشتم، دلم گرفت.ا
دوستش داشتم، دلم گرفت.ا
سراغ بالاترین که رفتم با همان چیزی مواجه شدم که انتظارش داشتم. تعداد زیادی از لینکهای مرتبت با درگذشت شهبانو که همگی با رایهای بالا مورد توجه قرار گرفته بودند. حتی نظرات هم برایم قابل پیشبینی بودند. مدتها است که متوجه شدهام لینکهایی که در مورد خاندان پهلوی در بالاترین قرار میگیرند با اقبال بالایی مواجه میشوند. ا
هرچند فضای اینترنتی در ایران به هیچ وجه نمیتواند یک نمونه آماری مناسب برای تمامی اقشار کشور باشد، اما حداقل بخش عمده و نسبتا فعال جوانان را به نحو قابل قبولی پوشش میدهد. در این فضای مجازی نیز بالاترین مدتی است که با داشتن 12هزار کاربر، به یک نمونه آماری مناسب از کاربران اینترنتی ایران بدل گشته است. با این دو تفسیر و بدون هیچ گونه بحث و کارشناسی دیگر مدتها است برای خود به یک نتیجه ساده رسیدهام: پهلویها روز به روز در ایران محبوبتر میشوند.ا
همانگونه که گفتم در اینجا به هیچ وجه قصد کنکاش در پرونده آخرین خاندان پادشاهی ایران را ندارم، شاید (که البته فعلا بسیار بعید به نظر میرسد) در زمانی دیگر به بررسی پرونده خاندان پهلوی بپردازم، اما اینجا تنها به یک خصلت دیرینه ایرانیان اشاره میکنم و آن پشیمانی سخت از اشتباهات بزرگ است.ا
شاید تا زمانی که اسکند مقدونی پارسه را به آتش نکشید هیچ کس ندانست که با شکست ارتش داریوش سوم چه بر سر ایران آمده است. فساد و زوال دستگاه هخامنشی در پایان کارش ایرانیان را از دفاعی شایسته در برابر اسکندر باز داشت، اما بسیار زود ویرانی ایران زمین در زیر سم اسبان یونانی سبب شد تا ایرانیان کدورتهای پیشین از هخامنشیان را به فراموشی بسپارند و همچنان که از شاهان هخامنشی اسطورههای جاوید ساختند، پلیدی چهره اسکندر را تا مقام گجسته برسانند.ا
در تاریخ آمده است که در زمان حمله اعراب به ایران، بزرگترین پادگان نظامی ساسانیان پادگان «جی» در نزدیکی اصفهان کنونی بود. پادگانی که با 30هزار سرباز اصلا وارد جنگ با اعراب نشد. ایرانیان باز هم خسته از بیداد شاهان خود، به آنچنان نفرتی رسیدند که باز هم در مقابل حمله بیگانگان آرام باقی ماندند و باز هم تاریخ نشان داد که چه زود از کرده خود پشیمان شدند.ا
با پایان دو قرن سکوت ایرانی آنچنان در طلب فریاد نفرت خود از متجاوزین برآمد که در جستجوی راهی برای ابراز نفرت، دست به ایجاد تمایزی میان فاتحان بیگانه زد. از میان سران اعراب، ابوبکر و عمر که در حمله به ایران نقش مستقیمی داشتند به سرعت نزد ایرانیان منفور شدند و در این میان علی جایگاه والایی پیدا کرد. جایگاهی که کسب آن را میتوان به دو دلیل دانست. اول درگیری او با دو خلیفه دیگر، و دوم برخوردهای به نسبت انسانی او با اسیران ایرانی.ا
ایرانی در ابراز نفرت از متخاصمینی که خود در را به روی آنان گشوده بود بار دیگر تا آنجا پیش رفت که هنوز و با گذشت بیش از هزار سال از شکست در برابر سپاهیان عمر، در گوشه و کنار کشور سالروز کشته شدن او به دست یک ایرانی را جشن میگیرند و در مراسمی که «عمرکشان» خوانده میشود با سرودن اشعاری به ابراز اوج نفرت خود از وی میپردازند.ا
داستان محبوبیت سلسله صفویه، آن هم به دنبال شکستی مفتضحانه که در برابر افاغنه متحمل شد و بیشک عدم اقبال عمومی علت اصلی آن بود نیز شاید به همین امر بازگردد. ا
اما جریان انقلاب 57 و سرنگونی آخرین خاندان پادشاهی کشور داستانی متفاوت است. این بار ایرانیان راه را بر بیگانگان نگشودند. این بار اثری از تجاوز دشمن در میان نبود. هرچه بود کار خود ملت بود. مردمی که به هر دلیلی دست به انقلاب زدند و شاید برای اولین بار خود به طور مستقیم انتخاب کردند که چه حکومتی را از کار بر کنار کرده و چه کسانی را بر سر کار بیاورند.ا
با گذشت نزدیک به سی سال از انقلاب، به نظر میرسد که توده مردم به مرور به این اندیشه افتادهاند که حاصلشان از این اقدام چه بود. ایرانیان ظرف این مدت به طور متوسط 30درصد فقیرتر از پیش از انقلاب شدهاند. اختلاف طبقاتی به هیچ وجه کاهش پیدا نکرده است. وجهه جهانی کشور به شدت سقوط کرده و از آزادی موعود هم خبری نیست.ا
گویا باز هم مردم از کرده خود پشیمان شده و یا در حال پشیمان شدن هستند. محمدرضا پهلوی که در سال 57منفورترین چهره ایران بود، امروز اگر نتوان گفت محبوبترین (این عنوان را فکر میکنم باید به سید محمد خاتمی بدهیم) چهره کشور است، به جرات باید بگوییم از معدود کسانی است که در هر گوشه کشور گاه و بیگاه برای شادی روحش دعای خیر بیچشمداشتی فرستاده میشود.ا
نارضایتی کنونی ایرانیان هر روز بیشتر سبب میشود تا مشکلات پیش از انقلاب خود (کم یا بسیار) را فراموش کنند و افسوس دوران گذشته را بخورند، افسوسی که بنا به شیوه کهن ایرانیان با ترسیم چهرههای دوستداشتنی همراه است.ا
خبر همانطور که یکباره از راه رسیده بود، به راحتی هم تکذیب شد. شهبانوی ایران هنوز زنده است. زنده است تا هنوز هم بسیاری بتوانند با نگریستن در سیمای او گذشتهای شیرین (حتی اگر رویایی) را به یاد آورده و یا تصور کنند.ا
من هم خوشحالم، انگار بیشتر از روزهای گذشته دوستش دارم.ا
۴ نظر:
درست گفته ای. ایرانیان هنگام حمله اعراب به ایران هیچ مقاومتی از خود بروز ندادند. حتی استقبال هم کردند. دلایل بسیار است اما شاید مهم ترین آن فساد و ظلم دربار ساسانی باشد. ایرانی ها بعد از دو قرن سکوت به فکر استقلال افتادند. اما غالبا با انگیزه ای اشتباه. بازگشت به دوران قبل از ورود اعراب، یعنی تکرار فساد و تباهی گذشته.(البته بسیاری از آزادی خواهان ایرانی بودند که چنین انگیزه ای نداشتند)
فرهنگ ما نواقص فراوان دارد. یکی از آنها به فراموش سپردن درسهای تاریخ است. همین است که بعد از دو قرن دربار سراسر از فساد ساسانی را آمال خود قرار می دهند.
اما درباره امروز ایران با تو موافق نیستم. بنابر همان دلایلی که در باره انقلاب 57 گفتی، غالب ملت ایران خوشبختانه هنوز خاطرات ستم های 30 سال پیش را فراموش نکرده اند که امروز از هول چاله به چاه پناه ببرند.
موفقیت ها در آن دوره کم نبوده، اما با دورانی که می بایست افسوس آن را خورد فاصله بسیار است.
"فرح"
را اینطور می نویسند نه آنطور
البته کلمه"فره" هم داریم ولی این آن نیست..
حالا که چه؟ چرا دوسش داری؟ ننه ام میگفت آدم خونخواری نبود. کانون فکری پرورشی کودکان رو تاسیس کرد.
ولی.
خنگ.
خبری ازت نیست. موبایلت قطعه؟
آرمان گرامی
البته این قیاس های تاریخی ات جای نقد داره .ولی باز گشت اینچنینی و این کاریزمایی که تو از خاندان پهلوی ساختی یک نوع ارتجاع و فرار از عقل مدرن است .در اولین فرصت در این باره می نویسم.با مطلب کوتاهی در باره حضور احمدی نزاد در دانشگاه تهران به روزم
وقتی رذیلت ،فضیلت می شود
عجب..من فکر کردم درگذشته است واقعا وقتی ابتدای مطلبت رو خوندم..آره محبوبیت محمدرضا شاه بعد از مرگش روز به روز بیشتر شد..البته تصور من این هست که علت اصلیش این بود که نظامی که از دل انقلاب علیه او برآمد چنکی به دل نزد و اگر نظامی با معیارهای دموکراتیک بر سرکار می آمد همچنان مغضوب باقی می ماند....
ارسال یک نظر