صفحات

۵/۱۳/۱۳۸۸

مقاومت کن مرد!

نمی توانستم چیزی بنویسم؛ زیاد خواندم و شنیدم که اعترافات تحت شکنجه و تحت بازجویی های خشن 50 روزه صورت گرفته است؛ من هم به این مسئله ایمان داشتم؛ زیاد شنیدم که حفظ جان افراد بیش از هرچیزی اهمیت دارد، میرحسین هم بر این نکته صحه گذاشت و من هم قبول دارم؛ بارها بحث کردیم که هرکسی، در هر مقام و با هر مقاومتی که باشد سرانجام زیر بار فشار شیوه های جدید شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی تسلیم خواهد شد؛ با این حال من نمی توانم بپذیرم که «رمضان زاده» اعتراف کند.

شاید خودخواهی است، شاید سنگ دلی است، شاید هیچ پشتوانه منطقی نداشته باشد و صرفا احساسی است؛ اما عبدالله رمضان زاده برای من اسطوره مقاومت است؛ من نمی توانم تحمل کنم که او هم زیر بار شکنجه شکسته شود؛ اگر رمضان زاده هم به زانو درآید چیزی در من فرو خواهد ریخت که شاید هیچ گاه جبران نشود؛ کاش صدایم را می شنید تا برایش فریاد می زدم: «تو را به تمام مردانگی های عالم، مقاومت کن مرد»!

پی نوشت:
خانواده رمضان زاده دلتنگ عزیزشان هستند؛ آنها می خواهند که عبدالله اعتراف کند.
تاج زاده عزیز همچنان بر سر مواضع خود مقاومت می کند؛ من حتی در دادگاه نمایشی هم او را ندیدم.
مشکل دسترسی به اینترنت دارم؛ اگر کامنتی را هم پاسخ نمی دهم به همین دلیل است.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

اين كشور فقط مال عبدالله نيست مال من و شما هم هست.ازعبدالله ميخواهم براي مقاومت نكند تا بيش از اين شرمنده اش نباشيم.من وهمسرم و دو كودكمان بايد به تهران ميامديم در زندان اوين مي ايستاديم و فرياد ميزديم :آزادي...

ناشناس گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
سهیل گفت...

انشاالله همه با هم اعتراف کنیم تا بار گناهانمان کم شود. خودمان را بشکنیم تا به تعالی برسیم!

ساخت سال 1388 مجمع دیوانگان.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده