skip to main |
skip to sidebar
دی روز (هشتم) آبانماه 86
شرافت یا بیشرافتی، کدامیک بدون مرز است؟
خیلی کوتاه و بیادبانه عرض کنم: اگر فکر میکنید بیشرافتی هم اندازهای دارد بسیار احمق تشریف دارید. میفرمایید نه! پس نگاهی بیاندازید به این خبر از فارس که سراسر کذب و تنها محض مخدوش کردن حقیقت جنایتی است که در مورد یک انسان بیگناه به وقوع پیوسته.
و باز هم خیلی کوتاه و صادقانه عرض کنم: اگر فکر میکنید دیگر انسانهای شریف و شجاعی در چهارچوب این نظام وجود ندارند باز هم کور خواندهاید. امروز متوجه شدم که «دکتر مهرنوش نجفی راغب»، عضو شورای شهر همدان وکالت پرونده مرحوم دکتر زهرا بنیعامری را بر عهده گرفته است.
قبل از اینکه با این عضو شورای شهر همدان حرف بزنم سعی کردم تا با جستجو در اینترنت تا حدودی با سوابق و پیشینه کاری و فکری وی آشنا شوم که به وبلاگ شخصی ایشان، «نقطه سرخط» برخوردم. برایم خیلی جالب بود، شما هم سرکی بزنید بد نیست.
-------------------
پینوشت:
دارم سعی میکنم گزارش کاملی از پرونده این مرگ مشکوک تهیه کنم.
بالاخره تونستم نوشتههای وبلاگ رو تمامچین (justify) کنم:)
۶ نظر:
سلام آرمان جان...ماشالله چقدر روز زود می نویسی تو..من اکثر روزا شاهرود هستم و دسترسی به اینترنت محدود...الان اومدم دیدم چهار پنج تا نوشته ی جدید داری که خوندمشان...مطلبی که راجع به تحریم نوشیتی...با اصل عدم تحریم موافقم...اما با نوع آنالیزت چندان همدل نیستم ..درست که تحریم به هیچ روی گزینه ی درستی از آب درنیامد اما کاملا معلول رفتار اصلاح طلبان بود..شاید افرادی مانند من و تو که به صورت رادیکال اصلاحات را گزینه ی نخست می دانند با تمام افتضاحات دوم خرداد باز هم به دلایلی به نامزد آن جریان رای دادند اما رای ندادن به اصلاح طلبان طبیعی ترین واکنش به انتخابات ریاست جمهوری بود...واکنشی که به هیچ روی هم شگفت انگیز نبود...آنچه باعث این شده است که اینگونه به تحریمیان تاخته شود نتیجه ی فوق العاده عجیب انتخابات بود که همانا روی کار امدن احمدی نزاد بود...تحریمیان هرگز ادعا نکردند که علاقه داشتند احمدی نزاد روی کار بیاید تا کشور به سوی جنگ رود..انگیزه ی اکثر انها این بود که اصلاح طلبان به خودشان آیند و در دوره های آتی روش بهتری اتخاذ کنند...صمیمانه یک چیز را خاطر نشان کنم و ان اینکه هیچ کس در آن شرایط پیش بینی نمی کرد که احمدی نزاد قرار است روی کار آید و از آن مهمتر هیچ کس تصور نمی کرد که احمدی نزاد این چنین اسف بار رفتار خواهد کرئ...این اطلاعاتی است که ما امروز داریم و ان را بر سر تحریمیان می کوبیم....برای نقد تحریمیان باید شرایط آن روز و پیش بینی های ان روز را مد نظر قرار دهیم که به نظر من با گرفتن ان شرایط می توان گفت تحریم واکنشی غیر طبیعی نبود هرچند "اکنون"در یافته ایم که آن تصمیم درست نبوده است...برای به صحنه آوردن تحریمیان هم این راه مناسبی نیست که از شیوه ی تحقیر آنها استفاده کنیم..بلکه راه صحیح این است که ضمن عذرخواهی از سیاست های بسیار بسیار غلط جریان دوم خرداد خاطرنشان سازیم که رفتار آنان تغییر کرده است و قرار است کشور را از مهلکه ی کنونی دور سازند..که البته برای ان نیز باید دقیقا ساز و کار برنامه ی خود را اعلام دارند...وگرنه صرف آمدن اصلاح طلبان به داخل حکومت کمکی به دور شدن از فضای کنونی نخواهد کرد.
کامنتهای وبلاگ شروین مال من نیست (به جز اولیش)
آرمان جان كامني كه چند دقيقه پيش فرستادم سرشار از غلط املايي و انشايي است...لطفا اين را جياگزين آن كن:
نه البته حقيقتا-حداقل در تصور من- اينگونه كه گفتي اظهر من الشمس نبود كه احمدي نژاد رويكردي فجيع در معاملات ديپلماتيك و رجعت به سياس هاي دهه ي شصت را اتخاذ نخواهد كرد...احمدي نژاد رويكرد پراگماتيكي از خود در شهرداري به جاي گذاشته بود و از قضا با چراغ بسيار خاموش به صحنه آمده بود و بخش عظيمي از مردم بي خبر بودند از رويكرد نظامي ايشون...چرا؟ چون اطلاع رساني پيرامون آقاي احمدي نژاد محدود شد به 27 خرداد تا سه تير آن هم در روزنامه ي شرق...يعني شش روز روزنامه اي با تيراژي كه نمي دانم چقدر است به نقد احمدی نژاد پرداخت و در بهترين حالت نيم ميليون نفر از آن جمعيت تحريم كننده آگاه شدند..از طرفي درصد بسيار تقليلي از آن دسته با استراتژي متبه كردن اصلاح طلبان - براي داشتن رويكرد بهتر در آينده- دست به تحريم زدند...گروه هايي مثل تحكيم كه تازه آن زمان برد بسيار اندكي در جامعه داشتند از آن دست هستند.به نظر من بسياري از آن تحريميان مردمي بودند كه از اصلاح طلبان نا اميد و به بيان بهتر منزجر شده بودند...و اين نيز بااز به عملكرد ناصواب الاح طلبان باز مي گردد . به ديگر بيان اين صداي تحريميان فعال نبود كه باعث گرديد چهل درصد از مردم ايران شركت نكنند. تحريم محصول كنش هاي اصلاح طلبان بود و نه تبليغاتي كه تحريميان فعال پيرامون تحريم انتخابات سردادند...از سويي موافقم كه در دور دوم نتايج قابل پيش بيني تر شده بود ...لكن فراموش نكنيم كه در دوم فردي مانند معين،قاليباف و يا دكتر لاريجاني در مقابل احمدي نژاد قرار نگرفته بود كه مردم بخواهند رويكرد او را تجربه كنند...هاشمي آمده بود كه از سويي بيست و پينج سال بود كه به درست يا غلط به عنوان يك مروج نظام اوليگاريشي فاسد مطرح بود و افسانه ها حول جنايت هاي اقتصادي او ساخته شده بود و بسياري او را از دست اندركاران قتل هاي زنجيره اي مي ناميدند و از سوي خود اصلاح طلبان پيش تر از اينها او را بسيار طرد كرده بودند....از قضا آمدن هاشمي در دور دوم خود دليلي است كه چندان بر آن ها كه در دور دوم از ميان او و احمدي نژاد هيچ كدام را برنگزيدند نگيريم...هرچند كه عده اي چون ما بودند كه باز به دليل رويكرد راديكاليستي به لزوم ادامه ي رفرم به هاشمي راي داديم...اما شخصا با اكراه فراوان با هاشمي راي دادم...خوب يادم هست كه چند بار براي راي دادن به مسجد رفتم و باز منصرف شدم...عاقبت به خانه بازگشتم و سخنان مسعود بهنود در صداي آمريكا را شنيدم و پس از آن بود كه دل به دريا زدم و به هاشمي راي دادم...پس برخلاف تو من مي توانم عذر بسياري را براي تحريم دور دوم انتخابات بپذيرم...آن زمان ها من احمدي نژاد را يك ماليخوليايي سياسي نمي دانستم او را پوپوليستي عملگرا مي دانستم كه آزادي هاي اجتماعي را به عقب باز نمي گرداند اما هرگز آن را به جلو نيز سوق نخواهد داد...همچنين تصور نمي كردم اينچنين پرونده ي هسته اي را دست بگيرد و در بتواند با چنين رويكردي جادويي رهبر انقلاب را در اين ماجراجويي با خود همراه سازد...پيش بيني بسيار سخت بود وهرج چنداني وارد نيست اگر در سال 84 از ميان هاشمي و احمدي نژاد هيچكدام را بر نمي گزيديم...اما جنون بزرگي است اگر في المثال در انتخابات اسفندماه نيز بگوييم نمايندگان حامي احمدي نژاد توفيري با تكنوكرات هاي حامي هاشمي ندارند....در شرايط فعلي به زعم من آن جامعه ي چهل درصدي ايران در مرحله اي قرار دارد كه بدون اينكه به انان گوشزد كنيم انتخاب احمدي نژاد غلط بوده است و برآبند تصميمشان فاجعه بار خود اگر شرايط مهيا باشد به پاي صندوق ها آيند و به آرامش طلبان راي دهند....با توجه به خصايل لجوجانه ي ايراينان بر سر آن ها زدن به خاطر تحريمي كه دو سال قبل پيش انجام دادند نه تنها آنان را متحول نمي كند كه احتمالا ممكن است نتيجه ي عكس دهد و حس لجبازي كه در ايرانيان بسيار شايع است را كاملا برخلاف هدفي كه داريم تحريك نمايد.
ارادتمند.
سلام سامان جان
چه عجب بالاخه چشم ما به جمال کامنتی از شما منور شد:)
چند وقتی است که تصمیم گرفتم وبلاگ را به صورت روزانه up کنم، امیدوارم این کار باعث نشه که بیش از حد توی مطالبش آب ببندم و به پرگویی بیجا دچار بشم.
.
اما در مورد نقدت به نوشته "من رای میدهم":
در کل شاید بتونم بگم باهات موافقم اما چند تا نکته رو هم باید تذکر بدم:
اول اینکه من خودم توی چهار سال دوم دولت خاتمی (چهار سال اولش بچه بودم) خیلی ازش انتقاد میکردم و از کل عملکرد اصلاحطلبها ناراضی بودم. من نه عضو شورای مرکزی مشارکت هستم و نه تئوری پرداز اصلاحات که بخوام به خاطر شکست و یا اشتباه اصلاحات و اصلاح طلبان از کسی عذرخواهی کنم. من خودم هم اعتراض دارم، در نتیجه و برعکس اعتقاد شما فکر میکنم دوستان تحریمی هستند که باید از من و امثال من عذر خواهی کنند که هر بار گفتیم "شرکت در انتخابات" بلافاصله ما را به چوب جیره خوار بودن مشارکت زدند و تلافی تمامی ناکامیهای اصلاحطلبان را سر ما خالی کردند! من نمیدانم چرا من باید تاوان شکست جریانی را بدهم که زمانی بیش از 20 میلیون رای در کشور داشت. اگر اشتباهی رخ داده متعلق به همه ما بوده است.
اما در مورد دوم که گفتی تحریمیها نمیخواستند که با عمل خود مقدمات جنگ را فراهم آورند و مشکل تنها اشتباه محاسباتی بوده است.
سامان جان
من قطعا در نیت خیر هیچ یک از این دوستان شک نمیکنم، من میدانم که آنها به دنبال آزادی بیان، عدالت سیاسی و اقتصادی برای همه کشور هستند. خوب بنده هم همینطور هستم. اما سیاست عرصه عمل است. آنچه تفاوتها را آشکار میکند شعارها و اهداف نیست بلکه نتایج است.
ما همه گفتیم آزادی و دموکراسی، دوستان تحریم گفتند راهکار آن تحریم است و ما گفتیم ادامه اصلاحات با شرکت در انتخابات. خوب، الآن و با گذشت کمتر از سه سال فکر میکنم مشخص شده است که چه کسی اشتباه کرده است.
ضمن اینکه در مورد اینکه پیروزی احمدینژاد غیر قابل پیشبینی بود هم با شما مخالفم، شاد در دور اول این مسئله درست باشد، اما دور دوم دیگر تقریبا همه میدانستیم که نماد توده فقیر جامعه در برابر مردی که به ثروت کلان و نا مشروع شهرت دارد پیروز خواهد شد. پیشبینی عملکرد شبهه نظامی احمدینژاد هم نیازمند دریاف دکتری فلسفه و جامعهشناسی از دانشگاه سورین پاریس که نبود، هر کسی میتوانست بفهمد، با این تفاسیر من نمیتوانم عذر کسی را برای تحریم دور دوم انتخابات بپذیرم.
من نمیخواهم گناه اشتباهات صلاحطلبان را صد در صد به پای تحریمیها بیاندازم. اما باید قبول کرد که هرکس در قبال اعمال خود مسئول است. همان طور که اصلاحطلبان در بسیاری از موارد کوتاهی و یا اشتباه کردند و باید در این مورد پاسخگو باشند، دوستان تحریمی هم باید بدانند که عواقب کار آنها چه بود. اگر قرار باشد این دوستان با لجبازی و یادآوری مداوم اشتاباهات اصلاحطلبان بخواهند بر سر مواضع اشتباه خود پافشاری کنند دیگر حق ندارند ادعای روشنفکری و درک سیاسی داشته باشند.
لجاجت در سیاست بیمعنا است، همانگونه که انتقامجویی احمقانه است. قطعا من نه میخواهم و نه حق دارم دست به تحقیر تحریمیها به علت عدم شرکت در انتخابات دور قبل بزنم، اما اگر عدهای بخواهند در شرایط موجود که خطر جنگ لحظه به لحظه جدی و جدیتر میشود باز هم بر طبل تحریم بزنند و مردم را تشویق کنند که در اشتباهاتشان آنها را یاری دهند فکر میکنم هم من و هم هر شخص دیگری که اندک درکی از شرایط خطرناک امروز دارد وظیفه دارد اعمال و اشتباهات آنها را به نقد بکشد.
ارسال یک نظر