تصوری دارید که یک روز در صف یک ارتش قرار بگیرید و به محض اینکه با شنیدن فریاد حمله به سمت دشمن یورش بردید ناگهان متوجه شوید که از پشت سر فریاد «فرار کنید» می شنوید؟ امروز برای دومین بار ظرف دو روز گذشته این احساس را درک کردم. امروز برای دومین بار ظرف دو روز، درست در شرایطی که هرکس برای قدم گذاشتن در خیابان و پیوستن به صفوف معترضین هزار بار با خود کلنجار می رود و تمام آمار و اخبار و تصاویر کشته شدگان و زخمی های درگیری را مرور می کند، عده ای به ظاهر خیرخواه شروع به پخش اخبار منفی کرده بودند تا مردم را از رفتن به راه پیمایی باز دارند.
من با ترسیدن هیچ مشکلی ندارم؛ برعکس؛ اعتقاد دارم تنها یک دروغگوی بزرگ می تواند مدعی شود که «نمی ترسد». اما من با کسانی مشکل دارم که تلاش می کنند برای ترس های خود هزار و یک توجیه ایدئولوژیک و منطقی ببافند؛ من با کسانی مشکل دارم که ساعت ها از موضع عالم برتر و دانای کل برای شما هزار چرند و مزخرف را سر هم می کنند و با تهوع آمیزترین استدلال های بی پایه می خواهند ثابت کنند که «الیوم تقیه واجب است»؛ اما در پس دیدگان رسوایشان هیچ چیز بجز وحشتی خفت بار وجود ندارد.
من هیچ مشکلی ندارم که کسی از پیوستن به صفوف معترضین سر باز بزند، همان طور که خودم بارها از شدت درگیری ها ترسیده ام و تلاش کردم از مناطق پر آشوب فاصله بگیرم؛ اما من با کسانی که به دور نگه داشتن خودشان کفایت نمی کنند و تمام تلاششان را برای باز داشتن و یا دست کم مردد ساختن دیگران نیز به کار می برند مشکل دارم.
امروز درست در ساعاتی که باید برای پیوستن به راه پیمایی حرکت می کردیم سیلی از تماس ها و اخبار و توصیه های حکیمانه و پیام های غیبی و اطلاعات مخفی روانه شد که هیچ یک تازگی نداشت و همگی رنگ پریده و دستمال شده گذشته را داشتند که: «امروز حکم تیر صادر شده است» یا «امروز قرار است انتقام حرکت دیروز را بگیرند» و «امروز بسیج قرار است خون به پا کند» و «امروز قرار است در ظاهر مردم را به جان مردم بیندازند» و خلاصه همه این کلام شکیل که «تله مرگ» گسترده شده است.
نمی خواهم بیشتر از این ادامه بدهم؛ تنها اگر در شرایطش قرار داشته باشید درک خواهید کرد؛ فقط دو نکته؛ اول اینکه به کوری چشم هر آنکس که نتوانست و نخواست که ببیند راهپیمایی امروز (که ما از ولی عصر و درست از مرکز هواداران احمدی نژاد تا مقابل صدا و سیما با آن همراه شدیم) چشم گیرتر از هر روز دیگر برگزار شد و خون هم از دماغ کسی نیامد.
دوم اینکه از تمامی دوستان خارج از کشور، و یا آنانکه ترجیح می دهند از اتاق خوابشان مبارزه را ادامه دهند عاجزانه تمنا دارم که به هیچ وجه تلاش نکنند نقش مغز متفکر جنبش را بازی کنند و با راهبری های متفکرانه خود هر روز طرح و نقشه جدیدی بریزند. منعکس کردن اخبار تجمعات و راه پیمایی های برگزار شده لطف بزرگی است که در این شرایط این دوستان می توانند انجام دهند.
پی نوشت:
عصبانی بودن شاخ و دم ندارد
برای اینکه به شخص خاصی اشاره نشود، در مورد مسئله «تله مرگ» به هیچ مطلبی لینک ندادم
از این عکس خیلی خوشم آمد؛ صحنه های مشابه کم ندیدم؛ واقعا بعضی مواقع به غیرت و شجاعت برخی خانم ها حسادت می کنم.
برخورد نیروی انتظامی فوق العاده و باور نکردنی است. برای اولین بار در کل عمرم از دیدنشان خوشحال می شوم و احساس امنیت می کنم؛ امروز و در میدان ونک یک بسیجی را هم گرفتند و ملت را از شرش خلاص کردند.
این آهنگ این روزها خیلی می چسبه
آیت الله منتظری هم عزای عمومی اعلام کرده است. این روزها سیاه پوش شده ام.
این آهنگ این روزها خیلی می چسبه
آیت الله منتظری هم عزای عمومی اعلام کرده است. این روزها سیاه پوش شده ام.
تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر