صفحات

۱/۲۵/۱۳۸۸

بچه کشی

نمی دانم چرا همیشه تصور می کردم مفهوم واقعی یک تیاتر، نمایشی است تک و یا حداکثر دو نفره و تنها مبتنی بر دیالوگ. تماشای نمایش هایی با بازی چندین و چند بازیگر و یا با تکیه بیشتر بر بازی های بی کلام هم می تواند لطف خودش را داشته باشد، با این حال هیچ گاه پس از تماشای این دست نمایش ها احساس نمی کردم عطشم به دیدن تیاتر کاهش پیدا کرده باشد؛ اما امروز روز دیگری بود!

«بچه کشی»، روایت نسبتا ساده ای بود از ذهن مغشوش زنی که در تمام زندگی خود را همرنگ خواست های مداوم اطرافیانش کرده و هنوز از زیر سایه سنگین پدر بیرون نیامده در پس شخصیت شوهرش گم شده است. کسی که هیچ گاه نتوانسته «برای خودش زندگی کند» و حتی نتوانسته مفهوم خوشبختی را برای خودش تعریف کند، دست آخر تصمیمی می گیرد که تنها به خودش مربوط است؛ تصمیمی بدون مشورت و یا دخالت دنیای «دیگرانی» که مدام سعی در تقلید آنها داشته است.

هرچند روایت ساده و حتی کمی ناپخته بود، اما بازی زیبا و اجرای خیره کننده خاطره خوبی در ذهن من باقی گذاشت؛ شاید تحت تاثیر دیدگاه سنتی خودم به نمایش بود که اینچنین شیفته این اجرای تک نفره شدم؛ اما به هر حال گمان می کنم یکی از بهترین نمایش های زندگی ام را امروز تجربه کردم.

پی نوشت:
عکس تزیینی است، عکسی از اجرای نمایش پیدا نکردم.
تا دوم اردیبهشت، تالار کوچک مولوی ساعت 19، با «بچه کشی» در انتظار شما است.
داستان «بچه کشی»، اثر «پیتر تورینی» را از اینجا بخوانید.
اعتیاد که شاخ و دم ندارد؛ حتما نباید که دود کند!
تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید

۲ نظر:

ناشناس گفت...

bahat hamdardi , ham hesi , va koli "ham"e dg mikonam , ba inke ghabelehadse ke shayad dus dashte bashi hameye in teatr haro tanha beri vali man arezu mikardam ke bahat budam.hala kenistam pas zarari nemizane,vase in teatre tak nafare kheli khoshhalam. comfort of being sad.
-bandeye sarapa taghsir , anush

JahAndAr گفت...

مي خواهم معلم بمانم و خود را در خدمت ارتقاي انديشگي دانشجويان عزيز ميهن مان قرار دهم.


می‌خواهم معلم بمانم حتی اگر از گرسنگی بمیرم حاضر نیستم جوانان ما بی‌ سواد بمانند. من خواهشی که از هموطنان عزیزم دارم اینه که حالا که

انتخابات دوباره نزدیک است به یکی‌ ری بدهند که میلینها همشهریهمون رو از فقر نجات بدهد این همه نفت تولید می‌کنیم و اینهمه بدبختیم میگن دورهٔ

شاه هم همین رو میگفتند پس این انقلاب برای چی‌ بود . من فکر می‌کنم نکنه ما ملت ایران یه گناهی کردیم که اینهمه جزاش رو اینهمه سال پس میدیم.

من کاری ندارم رئیس جمهور کی‌ خواهد بود تنها دعا که دارم اینه که‌ای کاش وضع ملت بهتر بشه و بجای اینکه اینقدر با دنیا در بیوفتیم به داده این مللت

گرسنه که یک کیلو گوشت نمیتونن بخرند برسیم.

می‌خواد آخوند باشه،احمدی باشه یا هر کی‌ دیگه خدا الهی ازش نگذر اگر به نجات این مردم بی‌چاره نرسه.

خودشون توی قصرها نشستند و مردم حتا نمی‌تونن اجارهٔ یه اتق کوچک رو بدهند.آخه انصاف کجاست.

دوستان تو را بخدا من بد میگم، خوشحال میشم یه خط برام ایمیل بفرستین و من معلم خسته را یه صفای بدین.

فدای هموطن و به امید روزی که رهبران ما به فکر ما بیفتند

http://www.youtube.com/watch?v=3hW049-6PRs&feature=PlayList&p=3BAFA955500BFFEF&playnext=1&playnext_from=PL&index=23

jahandar.haj@gmail.com

ساخت سال 1388 مجمع دیوانگان.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده